I aM sOme onE elSe
تو منحصر به فردی ، دنبال چی میگردی ؟!
دارم یه رمان می خونم به اسم سپیده ی عشق این رمان درباره ی دختر 18 ساله ایه به اسم سپیده است که می خواد بره فرانسه تو مسابقات ملکه ی زیبایی شرکت کنه ( چه اعتماد به نفسی ) این خانم یه بار یه پیرمرد 70 ساله ای رو می بینه که هندیه و اسمش راجا است . اون پیرمرد بهش می گه برو گلدونه که تو اتاقته رو بشکن یه دونه گندم توش پیدا می کنی اونو با اشک چشمت خیس کن تا هر شب 8 نفر از فلاسفه ی ایران رو ببینی . اینم این کارو می کنه و شب بعد افرادی رو می بینه: نادر شاه افشار . خیام . فردوسی . کوروش . بانو ورتا . آرشیت دانا . ارد بزرگ و ... اون یکی کی بود ؟ چه میدونم یادم نمیاد تو اتاقش ! چه مسخره ! کیف می کنین ! حالا تا تهش رو که خوندم میام میگم براتون
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
Ɖɛƨι∂и : zĦaиƉaяк |